الیـــطا

ساخت وبلاگ

عشق را ابدیتی ست محکم که نه سنگ؛ توان مقابله دارد نه آتش، توان مذاب نمودن.

چون به رقص درآید جز به شنیدن صدای جانانش باز نمی ایستد.

شعفِ لبخند را، مزه نمی کند مگرکه آینه اش، چشمهای او باشد.

و جز عطرِ جانِ جانانش

جانی،جانش نمیشود.

قدم نمی گذارد در قدمگاهی مگرکه اول، جانِ دلش قدم گذارده باشد.

و نفسی نمی کشد جز در هوایی که

نَفَس محض

تنها

هوایش باشد.

الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : ابدیت و یک روز,ابدیت در اوست,آپدیت نود 32, نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت: 3:31

همیشه یه حس،یه ترس،یه دزدی،یه خیانت،یه مخفی کاری،یه ترس از رسوا شدن،از بی آبرو شدن،یه نگرانی همیشگی و اضطراب هست. غیر ممکنه نباشه،غیر ممکنه که توو هیچ رابطه ایی،چه دوستی،چه عاشقانه،چه مردگانه،چه کاری،چه....،هرچی،همیشه یه رد پایی از اینا هست.جزو بدیهیاته اگه نباشه. و من این حس را سالهاست دارم،وقتی یه عکس می بینم،یه نوشته،یه تقدیر،یه جمله،که اون نوشته و توو امضا کردیش. تو......،تاییدش کردی،یعنی باور کردیش که تاییدش کردی،یعنی بهش رسیدی و باورش کردی. ولی نمیدونم چرا همیشه این حس را دارم که همه چیز را فقط از روی ترس قبول کردی،ترس از روبه روشدن،از روبه روشدن با خودت،با حقیقت،با واقعیت،ترس از اینکه قبول کنی اشتباه بود،ترس از اینکه شرمنده شی،بشکنی،ترس از اینکه به خودت بگی،آره بابا الاغ،خوب تو اشتباه کردی دیگه،حتی جرات اینکه این رو هم به زبون بیاری پیش خودت رو هم نداری،برای همین اونو تایید می کنیش،تا راه فرارت بسته نشه. به قول عزیز دلم،ماها جایی وایسادیم که لیاقتمونه.لیاقته منه که بتونم نترسم،و لیاقته توِ که بتونی و بترسی.لیاقته منه که ببینم و بشنوم،لیاقته تو که ببینی و نفهمی.لیاقته منه در الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت: 3:31

خاطره قدم می زند

بدون من

در تمام خیابانهای بدون تو

باد می وزد

و من روسری بی سری را محکم می چسبم

که باد به سرقت نبردش

که کاش میشد،که کاش رها میشد

تا فقط سری می ماند 

بدون باد

بدون خیابان

بدون خاطره

بدون تو

فقط با من

الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : فقط با من باش,تو فقط با من باش,تو فقط با من بمان, نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت: 3:31

در انزوای نزار تنهایی
میان آسمانی که دلتنگ زمین بود
زمستان باریدن گرفت
آنقدر بارید 
که از تمام دانه های برفش
بهار شکوفه کرد
و تابستان شد
الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : name,meaning,m, نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت: 3:31

هیاهوی عجیبی بود میان مویه هایی که با صدای باد هم آغوش می شدند
و اشکهایی که باران تازه یافته بودتشان.
نظاره گری فقط می نگریست 
می نگریست به رد خونی ِقدمهایی که رفتن را بلد نبودند و حال جا ماندن را از بر شده بودند.
سنگینی هیچ باری به وسعت بغض خفته در گلوی درد نیست
وقتی قرار است که دیگر
 بدون هوا زندگی کنی.
الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نظاره گر,نظاره گران حریم پارسه,نظاره گر ها, نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت: 3:31